اوایل سال61 بود اون زمان اوضاع مالی من زیاد خوب نبود یعنی وضع مالی هیچ کسی خوب نبود. تو جیبم ک دست میکردم ی هزاری در میومد.
ی روز ک با بچه ها دور هم جمع شدیم گفتیم چیکار کنیم چیکار نکنیم ک یکی از بچه ها گفت بریم بانک بزنیم.
منم زیاد وارد نبودم تو بانک زدن ولی قبول کردم. خلاصه شب شد و رفتیم در بانک. در بانک قفل بود دیگه کلید در خونه ننه رو در اوردم دیدم توش نمیره.
ی خورده لا دندون هام عقب جلوش کردم بعد زدم تو در بانک، دیدم باز شد.
رفتیم تو بانک دیدم گاو صندوق هم قفل بود،یادم افتاد ک دیشب پیرهنم پاره شده بود ی سوزن بهش زده بودم، سوزن رو در اوردم ی خورده تو گاو صندوق پیچوندم در اون هم باز شد،
همین ک باز شد پول ها ریختن بیرون.
از اونجا بود ک پولدار شدیم و اوضاع مالی ما رو ب رشد شد...
پس به همین دلیل ازتون ممنون میشیم که سوالات غیرمرتبط با این مطلب را در انجمن های سایت مطرح کنید . در بخش نظرات فقط سوالات مرتبط با مطلب پاسخ داده خواهد شد .